یاس وشبنم ,زنبق وکوکب جلوه ی زیبای توست
در نظر بازی که گوید یک نظر همتای توست
ز ناکامی ایام که به عهدش وفا نکرد
خاطر حزین ما ز حزن چشمان شهلای توست
...
بار ما گرچه کج ومنزلمان ناپیداست
نیستم نوامید که کاروان در عرصه ی توست
ز بد عهدی ایام شکایت ؛که خوارم کردند
شکر ایزد که خرای به گل زیبای توست
زسرادق گردون که به دل خیر نرساند
اقبال بدم مانع لذت به سراپرده ی توست
محمود چرا شکوه به درگاه خدا کردی تو
چون نگارت همی محور کاشانه ی توست