دهان بسته ام دگر، به خنده وا نمی شود
هرکه بشد اسیر تو، دگر رها نمی شود
.
جور وجفا بسی کنی، مهر ووفا کنم ترا
در عجبم زقامتم ، چرا که تا نمی شود
.
همچو صدای بلبلان، به خاطرم نشسته ای
یک نفسی ز یاد تو، دلم جدا نمی شود
.
همچو صدای قلب من به خاطرم نشسته ای
یک نفسی ز یاد تو، دلم جدا نمی شود
.
مونس جان من تویی،مرهم زخم من تویی
جز به نگاه مست تو، درد دوا نمی شود
.
باش که با تو زنده ام،گرکه نباشی مُرده ام
بعد تو کس برای من دگر خدا نمی شود
تقدیمی م- دولتخانی 1394/10/15
خیلی ممنون از وب سایت خوبتون که فوق العاده عالیه....واقعا متشکرم....
96518