نفسم دوراز رخت با برف و بوران چه کنم
سایه بالا سرم با باد و باران چه کنم
.
شب همه شب تا سحر نالم ز هجر تو ولی
بار غم بر دل بود با چشم گریان چه کنم
.
در فراقت گفته ای یک دم صبوری کن ولی
من صبورم تو بگو با قلب سوزان چه کنم؟
.
در بهار ای نو گلم عطرتو سر مستم نمود
بی تو اما مانده ام در این زمستان چه کنم
.
م -دولتخانی 1394/09/29
.
خیلی ممنون از وب سایت خوبتون که فوق العاده عالیه....واقعا متشکرم....
965160