روستای گزل دره ساوه -گزل کندیم

روستای گزل دره ساوه -گزل کندیم

روستایی زیبا از توابع نوبران در استان مرکزی
روستای گزل دره ساوه -گزل کندیم

روستای گزل دره ساوه -گزل کندیم

روستایی زیبا از توابع نوبران در استان مرکزی

موسم عاشقی کوه وبیابان می رسد

موسم عاشقی کوه وبیابان می رسد
موقع باریدن برگ در ختان می رسد

جامه رنگرزان را به تن کرده زمین
فصل رنگارنگی برگ درختان می رسد

بید مجنون شاخ وبرگش گشته زرد 
ابر بارانی به حالش زار ونالان می رسد

گل نمود ومیوه کرد وباغبان چید وفروخت
شاخه بی بار وبر سهم زمستان می رسد

پر نموده خم می را عطر یاقوتان سرخ
نرم نرمک بهار میگساران می رسد

خسته از کار مدام گردید گر دهقان پیر
فصل اسایش صحرا ودشت بیابان می رسد

روزها گشته کوتاه و خورشید کم فروغ
نوبت بیداری شب زنده داران می رسد

یک مسلمان هست آنهم ارمنی است

واعظی پرسید از فرزند خویش
هیچ میدانی مسلمانی به چیست
صدق و بی آزاری و خدمت به خلق
هم عبادت هم کلید معنویست
گفت از این معیار اندر شهر ما
یک مسلمان هست آنهم ارمنی است

  ادامه مطلب ...

به کعبه گفتم تو هم خاکی من خاک
چرا باید که من گرد تو گردم؟
جواب آمد تو با پا آمدی باید بگردی

برو با دل بیا تا من بگردم


مانده به دلم مهر تو ای دوست مرو

مانده به دلم مهر تو ای دوست مرو
هرلحظه وهر کجا بیادتم دوست مرو
دلداده آن سخن که تو فرمایی
یک لجظه نشین دربرم ای دوست مرو
سر بر قدمت نهم اگر باز آیی
رویت همه بوسم وبگم دوست مرو
یک لجظه تامل ار کنون بنمایی
راه تو ببند سیل اشک دوست مرو
چون زخم دلم رحم تو را می خواهد
یا جان بستان یا زسرم دوست مرو
محمود نو این چکامه پر خون کردی
چون بار سفرنیستی با دوست مرو

شب تا به سحر چشم به راهت چه کنم

شب تا به سحر چشم به راهت چه کنم
نازنین دلبر من کشت فراقت چه کنم
پرده بنما وعبان کن رخ چون ماهت را
روز من گشته شب تار ز هجرت چه کنم
ز توام نیست نشان ای که رخت کرده نهان
شدم انگشت نما گو ز هجرت چه کننم
صنما کن نظری نا که شوم خاک رهت 
ای دشت شقایق بفرما ز داغت چه کنم
.
.
م- دولتخانی