94/11/19 م- دولتخانی
1394/11/14--م -دولتخانی
نشاندم مهر تو در قلبم ای دوست
انیس و مونست گردیدم ای دوست
94/11/11م- دولتخانی
بی من به کجا رفتی، آنجا مبارک باد
زین پس تو بری شاد و فردا مبارک باد
دیگر همه ی روزم ، همچوشب یلدایست
باید که من گویند ، یلدا مبارک باد
.
.
م. دولتخانی 1394/09/29
نفسم دوراز رخت با برف و بوران چه کنم
سایه بالا سرم با باد و باران چه کنم
.
شب همه شب تا سحر نالم ز هجر تو ولی
بار غم بر دل بود با چشم گریان چه کنم
.
در فراقت گفته ای یک دم صبوری کن ولی
من صبورم تو بگو با قلب سوزان چه کنم؟
.
در بهار ای نو گلم عطرتو سر مستم نمود
بی تو اما مانده ام در این زمستان چه کنم
.
م -دولتخانی 1394/09/29
..م- دولتخانی1394/9/29
.
تقدیمی 1394/10/04م- دولتخانی
گرصبوحی زکف ساقی میخانه رود
غم عشق توهم از این دل دیوانه رود
.
همچو خورشید شبی عشق توبر من تابید
جغد شب پر بگشود تاکه ز ویرانه رود
.
تو کجا حال دل عاشق زارم دانی
منم آن مست که هر دم پی پیمانه رود
.
قصه عشقت اگر جمله حکایت کنم
توبه خود شکند زاهد و میخانه رود
.
طاقتم نیست نفس گر نرسی فریادم
تو بیا تا که غم از این دل بیچاره رود
1394/10/05............م- دولتخانی
یک شبی کاش بیاید بخوابم نفسم
.
.
تقدیمی -1394/10/06 -م- دولتخانی
ای نفس در سینه ات خواهم ببخشایی مرا
یا شکستم گر دلت خواهم ببخشایی مرا
.
در هیاهو گم شدی دیگر صدایم نشنوی
جایت اینجا خالی است خواهم ببخشایی مرا
.
گر تو را آزرده ام یا اینکه رنجیدی ز من
گشته ام خاک رهت خواهم ببخشایی مرا
.
همچو مجنون در پی لیلای خود بودم ولی
گر نبودم لایقت خواهم ببخشایی مرا
.
عاشقی دل خسته ام اما زبانم قاصر است
تا کنم وصف رخت خواهم ببخشایی مرا
.
گرچه غرقم در گنه اما امیدم دست توست
در دعای هر شبت خواهم ببخشایی مرا
.
1394/10/08-م-دولتخانی
دلم را با بوسه ای بردی ، دمت گرم
اسیر دام خود کردی، دمت گرم
.
سراپا شور وشوق وشعف گشتم
خوشم با حال سر مستی ، دمت گرم
.
نشستم در رهت شاید بیایی
اگر مهمان من باشی ، دمت گرم
.
تو لیلایی ومن افسون به مویت
خوشم با رنگ یک رنگی ، دمت گرم
.
همه شب تا سحر در فکرم این بود
بگویم گر که باز آیی ، دمت گرم
.
نه با ساقی ؛ نه با شاهد نه مطرب
نشینم تا خودت گویی ، دمت گرم
.
تقدیمی1394/10/09-م-دولتخانی
دور از نفس جایی برای ماندنم نیست
.
ای در قفس افتاده ، افسوس چه داری؟ویرانه ام میلی بر این آبادیم نیست
.
تقدیمی 1394/10/09 ---م--- دولتخانی.
رفتی گفتم به دل هرگز نبود است ای پری
شهریور 94 محمود دولتخانی
به دل دارم هوای وصلت ای دوست
سر راهت شوم قربانت ای دوست
.
به غیر تو دلم ماوای کس نیست
نباشم غافل از احوالت ای دوست
.
م-دولتخانی 1394/10/13
به تو دل خوشم ولیکن ،دل خوش ز من نداری
بخدا که در دو عالم ، عاشقی چنین نداری
.
منم آن گدای مسکین ، که نشسته ام به کویت
تونظری نما به احسان ، که عطا جز این نداری
.
منم آن که شدگرفتار ، به مهِ جبین یارش
تو که ماه آسمانی، نظری زمین نداری
.
منم آنکه همچو دانه ، سر نهادم دل خاک
توهمان بهار مستی ،که دگر خزان نداری
.
-م-دولتخانی 1394/10/14
دهان بسته ام دگر، به خنده وا نمی شود
هرکه بشد اسیر تو، دگر رها نمی شود
.
جور وجفا بسی کنی، مهر ووفا کنم ترا
در عجبم زقامتم ، چرا که تا نمی شود
.
همچو صدای بلبلان، به خاطرم نشسته ای
یک نفسی ز یاد تو، دلم جدا نمی شود
.
همچو صدای قلب من به خاطرم نشسته ای
یک نفسی ز یاد تو، دلم جدا نمی شود
.
مونس جان من تویی،مرهم زخم من تویی
جز به نگاه مست تو، درد دوا نمی شود
.
باش که با تو زنده ام،گرکه نباشی مُرده ام
بعد تو کس برای من دگر خدا نمی شود
تقدیمی م- دولتخانی 1394/10/15
گر باده ز دست تو بنوشد ساقی
صد شعر وغزل کنون بگوید ساقی
از روز ازل تا به ابد مست تو باشد
انکس که دمی ترا ببوید ساقی
.
م- دولتخانی تقدیمی1394/10/15
ای کاش که در محفل ساقی باشم
بر مستی خود همیشه باقی باشم
گر لایق خدمتش نباشم او را
بر روی سرش چو طاقی باشم
.
.
م- دولتخانی تقدیمی1394/10/15
.
.
.
گرچه داغ غم عشق تو به دل مانده هنوز
این منم ،من، که شده عاشق بازنده هنوز
بس که خم شد کمرم در غم هجر تو شکست
ذره ای کم نشده مهر تو در سینه هنوز
.
م- دولتخانی تقدیمی1394/10/15
.
جز تو کسی در این جهان یار مرا نمی شود
م- دولتخانی تقدیمی1394/10/15
.