ای نفس در سینه ات خواهم ببخشایی مرا
یا شکستم گر دلت خواهم ببخشایی مرا
.
در هیاهو گم شدی دیگر صدایم نشنوی
جایت اینجا خالی است خواهم ببخشایی مرا
.
گر تو را آزرده ام یا اینکه رنجیدی ز من
گشته ام خاک رهت خواهم ببخشایی مرا
.
همچو مجنون در پی لیلای خود بودم ولی
گر نبودم لایقت خواهم ببخشایی مرا
.
عاشقی دل خسته ام اما زبانم قاصر است
تا کنم وصف رخت خواهم ببخشایی مرا
.
گرچه غرقم در گنه اما امیدم دست توست
در دعای هر شبت خواهم ببخشایی مرا
.
1394/10/08-م-دولتخانی