عاقبت عمر گران زود به پایان برسد
فصل پاییز رود فصل زمستان برسد
.
خواجه مغرور که سرمایه اندوخته است
غافل از اینکه شبی مرگ به بالین برسد
.
با گناهان خود آلوده نمودیم زمین
بعد از آن منتظریم باز که باران برسد
.
ای دل اندر طلبش شکوه و زاری تو مکن
بی گمان در ره او زجر فراوان برسد
.
تا نفس هست در این سینه غمی نیست مرا
زخمی از خلق ویا خار مغیلان برسد
.
وصل او خواستم وگفت که ازجان بگذر
حاضرم جان بدهم تاکه به جانان برسد
.
طعنه وزخم زبان وغم هجرانش کشت
مرهمی خواهم اگر زدست یاران برسد
.
درد محمود بگویند فراق نفسش بود
با وصالش درد اونیزبه درمان برسد.
تقدیمی 1394/10/04م- دولتخانی
