همه دانند که در هجر نفس خون جگرم
رفتی هیچ نپرسی که چه آمد بسرم
.
تو نفس بودی در خاطرمن جا داری
در فراق تو ندانی که بشد خم کمرم
.
رفتی و بعد تو دیگر دل من شاد نشد
نام تو گشته کنون ذکر و دعایی بلبم
.
غم بی نفسی می کشد آخر به خدا
تو کجا خوانی از این خط که چه آمد بسرم
.
گرچه این عاشق دل سوخته در اشعارش
همه حرفهای خودش را به تو گوید قمرم
.
عاشقت گشتم و گفتی که شدم دیوانه
بله مجنونم حرف تو به جانم بخرم
.
خواهشا زود بیا منتظرم بازایی
بعد مرگم نکند سود که گیری خبرم
. 94/11/19 م- دولتخانی
سلام آقای دولیخانی بابت سایت زیباتون واشعارخوبتون ممنونم اماکاش درانتخاب عکس هاکمی بیشتر دقت میکردین این عکس ها مناسب این سایت نیستند قبلا عکس های طبیعت روستا رو قرار میدادین که خیلی بهتر بود. موفق باشید
سلام ممنونم از شما چشم حتما دقت خواهد شد
سلام ودوصدبدرود:
ارادتمندم جناب دولیخانی لذت بردم از مطالب واشعارزیباتون
موفق باشید دوست عزیز
سلام جناب رفیعی عرض ادب واحترام ممنون وشما والطاف بی پایان شما
:نخبه
ممنونم