روستای گزل دره ساوه -گزل کندیم

روستای گزل دره ساوه -گزل کندیم

روستایی زیبا از توابع نوبران در استان مرکزی
روستای گزل دره ساوه -گزل کندیم

روستای گزل دره ساوه -گزل کندیم

روستایی زیبا از توابع نوبران در استان مرکزی

منتظر نایستید٬نوبت شما که نیست

 

منتظر نایستید٬نوبت شما که نیست

 نوبت من است٬نوبت کسی که عاشق است

از یک غزل حکایت کسی که عاشق است

باز ما و کشف خلوت کسی که عاشق است 



شاخه ها خدا کند به دست باد نشکند
عشق یعنی استقامت کسی که عاشق است   

 

 

بغض های شب همیشه سهم نا امید هاست
خنده های صبح قسمت کسی که عاشق است  

 

 من اگر بخواهمت نخواهمت تو خوب باش
مثل حسن بی نهایت کسی که عاشق است  

 

 باز هم سخن بگو سخن بگو شنیدنی ست
از زبان تو حکایت کسی که عاشق است  

 

 

 دستهای التماس ما گشوده پس کجاست؟

دستهای با محبّت کسی که عاشق است   

 

در سکوت چشم دوختن به جاده های دور
باز انتظار عادت کسی که عاشق است   

 

منتظر نایستید٬نوبت شما که نیست  

 نوبت من است٬نوبت کسی که عاشق است

 




    رباعیات خیام

 

 

می خوردن و شاد بودن آیین من است

 فارغ بودن ز کفر و دین,دین من است

گفتم به عروس دهر:کابین تو چیست

گفتا:دل خرم تو کابین من است


_______________________________________________


می نوش که عمر جاودانی این است

خود  حاصلت  از  دور  جوانی  اینست


هنگام گل است و یاران سر مست 

 خوش باش دمی که زندگانی این است

_______________________________________________


گربرسر لوح بودنی ها بوده است

پیوسته قلم زنیک وبدفرسوده است


ور روز ازل هر آنچه نایست بداد

غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده است


_______________________________________________

این کوزه چو من عاشق یار بوده است

 در بند سرزلف نگار بوده است


این دسته که بر گردن او می بینی

دستی است که بر گردن یاری بوده است

_______________________________________________

تا چند زنم به روی دریاها خشت

 بیزار شدم و ز بت پرستان کنشت


خیام که گفت دورزخی خواهد بود؟ 

که رفت به دورزخ و که آمد ز بهشت؟

حافظ 

دیدی ایدل که غم عشق دگربار چه کرد 

چون بشد دلبروبایاروفادار چه کرد

آه ازآن نرگس جادوکه چه بازی انگیخت 

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

اشک من رنگ شفق یافت ز بیمهری یار

طالع بی شفقت بین که درین کار چه کرد

برق از منزل لیلی بدرخشید سحر

ده که باخرمن مجنون دل افکار چه کرد

ساقیا جام میم ده که نگارنده غیب

نیست معلوم که پرده اسرارچه کرد

آنکه پرنقش زداین دایره مینایی

کس ندانست که در گردش پرکار چه کرد

فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

نظرات 3 + ارسال نظر

متشکرم دوست عزیز بسیار جملات زیبایی عنوان کردین
سال پرشور وپرامیدی برای شما ارزو دارم

ممنون از توجه حضرتعالی امیدوارم بعنوان شاگرد در محضر حضرتعالی وسایر دوستان نمره قبولی کسب کنم

سلام سال نومبارک
نمیدونستم گزل دره زیبا وبلاگ داره خوشم امد
موفق باشید .

ممنون از لطف شما امیدوارم با کمک شما دوستان بتونم خدمات ارزشمندی به سایر هموطنان وبخصوص هم ولایتی ها ارائه کنیم

محمود 1392/01/05 ساعت 17:00

عالی بود

ممنون

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد