موسم عاشقی کوه وبیابان می رسد
موقع باریدن برگ در ختان می رسد
جامه رنگرزان را به تن کرده زمین
فصل رنگارنگی برگ درختان می رسد
بید مجنون شاخ وبرگش گشته زرد
ابر بارانی به حالش زار ونالان می رسد
گل نمود ومیوه کرد وباغبان چید وفروخت
شاخه بی بار وبر سهم زمستان می رسد
پر نموده خم می را عطر یاقوتان سرخ
نرم نرمک بهار میگساران می رسد
خسته از کار مدام گردید گر دهقان پیر
فصل اسایش صحرا ودشت بیابان می رسد
روزها گشته کوتاه و خورشید کم فروغ
نوبت بیداری شب زنده داران می رسد